پارت دوم

زمان ارسال : ۵۵ روز پیش

مردی جلوی باجه‌ی بلیت‌فروشی ایستاده بود و من پشت سرش ایستادم. درخواست هشت‌تا بلیت کرده بود و با حوصله داشت اسکناس‌های پنج‌ریالی و یک‌تومانی چروک را یکی‌یکی از جیبش بیرون می‌کشید، صاف می‌کرد و روی پیشخان می‌گذاشت. از پنجره‌ی سالن نگاهی به قطار انداخت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید