قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت یکم
زمان ارسال : ۴۴ روز پیش
فصل اول
کنار حشمت قدم برمیداشتم و صدای ضربان بالای قلبم را میشنیدم. به نظرم آنقدر بلند بود که نگران بودم به گوش او برسد. نگاهی به صورت پیرش انداختم. شکر خدا حواسش به این چیزها نبود. مثل همیشه راحت و بیقید راه میرفت و پرحرفی میکرد. حرفها ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
تینا
۲۲ ساله 00دست به قلم خوبی دارید پارت اول قشنگ بود خوشم اومد