آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت شانزده
زمان ارسال : ۲۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه
بعد از تمام شدن حرفم در ماشین را باز کردم و پیاده شدم. حالا نفسم راحتتر بالا میآمد. حالا دیگر مدیون خودم ،وجدانم ،پاکی ام و برادرم نبودم...
منتظر بودم آخرین بیمار هم از اتاق علیرضا خارج شود. با اینکه منشی هر بار که بیماری از اتاق خارج می شد به من اشارهای میکرد تا وارد مطب شوم اما قبول نکردم. شاید حرفهایمان طول می کشید و نمیخواستم حق بیماری را ضایع کنم.
با صدای منشی سرم را از گو
مریم گلی
00خیلی خیلی قشنگ بود ،بی صبرانه منتظر پارت های بعدی هستم ممنون یسنا جان