پارت بیست و ششم :

در این میان آقای دست و پا چلفتی ذره‌ای به بحث آن دو اهمیتی نمی‌داد و در سکوت مشغول غذا خوردن بود. باز هم مورچه‌های کوچک بسیاری در زیر صندلی‌اش تجمع کرده بودند تا غذاهای ریخته شده بر روی زمین را جمع آوری کنند.
آقای کوئین دهانش را با دستمال پاک کرد و گفت:
- بهتره تمومش کنیم!
بعد از جای برخاست و با صدای بلند گفت:
- دسرم رو توی اتاقم می‌خورم خانوم گرین!
بعد از آنکه صدای اطاع

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۰۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    منم موافقم باولادیمیرنکنه جادوکنه چارلی 😂😂خب دیگه هرمحلولی بخایم داره کوئین دم دستم هست 😂

    ۱۰ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم بهش شک دارم😂ولی بهش بر می‌خوره بیا چیزی به روش نیاریم😂

    ۱۰ ماه پیش
  • آمینا

    00

    اوه چارلی فلسفی هم حرف میرنه کفم برید😅

    ۱۰ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم من... چارلی رو جدی نگیر😂😂

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.