پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۲۰۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

در این میان آقای دست و پا چلفتی ذره‌ای به بحث آن دو اهمیتی نمی‌داد و در سکوت مشغول غذا خوردن بود. باز هم مورچه‌های کوچک بسیاری در زیر صندلی‌اش تجمع کرده بودند تا غذاهای ریخته شده بر روی زمین را جمع آوری کنند.
آقای کوئین دهانش را با دستمال پاک کرد و گفت:
- بهتره تمومش کنیم!
بعد از جای برخاست و با صدای بلند گفت:
- دسرم رو توی اتاقم می‌خورم خانوم گرین!
بعد از آنکه صدای اطاع

206
14,797 تعداد بازدید
122 تعداد نظر
33 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۶ ماه پیش

دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقه‌ی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خواننده‌ای می‌تونه برداشت‌های متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقه‌ی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکه‌ی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه می‌شیم.
باقی فکت‌های رمان به عهده‌ی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    منم موافقم باولادیمیرنکنه جادوکنه چارلی 😂😂خب دیگه هرمحلولی بخایم داره کوئین دم دستم هست 😂

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم بهش شک دارم😂ولی بهش بر می‌خوره بیا چیزی به روش نیاریم😂

    ۷ ماه پیش
  • آمینا

    00

    اوه چارلی فلسفی هم حرف میرنه کفم برید😅

    ۷ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    منم من... چارلی رو جدی نگیر😂😂

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید