پارت دوم

زمان ارسال : ۱۲۳ روز پیش

صدرا یک چشمش به خیابان روبه رویش بود ویک چشم دیگرش هم به حامی.


_گفتم دور بزن.


چراغ قرمز شد وصدرا ماشین را متوقف کرد.


_زده به سرت؟ کجا میخوای بری؟ حتی اگه یک دقیقه هم دیر برسیم..


حامی میا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید