پارت صد و پنجاه و هشتم

زمان ارسال : ۱۷۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

- نوش جان. خانم فرخی نیستن امروز؟
صدای پر کردن کتری می‌آید. کمی بلندتر حرف می‌زند تا صدایش را واضح بشنوم.
- این روزا یکم سرش شلوغه. انگار اسباب‌کشی داره. هی مجبوره مرخصی بگیره.
نقاش امروز زودتر آمده و مشغول رنگ کردن دیوار پشت کتابخانه است. با شنیدن صدای من، در اتاق را باز کرده و با لهجه‌ی غلیظ کردی‌اش سلام می‌دهد. بر خلاف تذکر هر باره‌ام، با اصرار من را خانم مهندس صدا می‌زن

1474
477,943 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zahra.s

    10

    صدرا عاقله و کار بلد خدا کنه گند نخوره تو این احتیاط

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰این بار کسی هیجانی وارد رابطه نمی‌شه. بعیده تو ذوقشون بخوره

    ۶ ماه پیش
  • سیتا

    00

    حالا آوا هم اگه تو وضعیت پیشنهاد شراکت بده ممکن هست ریحانه بیشتر واکنش نشون بده

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دقیقا. 🫥

    ۶ ماه پیش
  • Aa

    10

    👏👏👏⚘⚘⚘⚘

    ۶ ماه پیش
  • اسرا

    10

    صدراچقدرداره آرام آرام عشقش نشون اسم کوچک شریک شدن عالیه ممنون واقعا زیباست😘

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید