تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
امیرحسین بعد از شنیدن خبر جدایی من و بحثی که میانمان شکل گرفته بود، هلن را تحت فشار گذاشته و شرح ماوقع را از او گرفته بود. دیگر چیزی برای پنهان کردن نمانده نبود. هلن میگفت با فهمیدن جریان مینو، عصبانی شده و من را به بیفکری متهم کرده بود.
دو هفته بعد از بحثی که داشتیم من و هلن را به سفرهخانه دعوت کرده بود تا آشتی کنیم. هلن هم از جانب من این دعوت را پذیرفته بود. نمیتوانستم هلن را ش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سیتا
00یعنی امیر حسین هنوز میخواد با آوا ازدواج کنه