پارت صد و چهل و هشتم

زمان ارسال : ۱۸۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

تا عقربه‌ها روی دو بنشینند، حداقل صدبار نگاهش را به ساعت داده بود. نمی‌خواست زیاد از اتاق بیرون بیاید و این انتظار را به سالن کوچک دفترشان بکشاند تا همایون را حساس و شاخک‌های خانم فرخی را فعال کند. پشت میزش نشسته و در ظاهر مشغول مطالعه‌ی قوانین دادرسی کیفری بود؛ کاری که در هر وقت فراغت سراغش می‌رفت. گویی بندها و تبصره‌های مکتوب شده در این کتاب هرگز برایش تکراری نمی‌شد که هر بار با دق

1474
477,630 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sahar

    00

    ایشالله همایون و دوست اوا باهم اشنا بشن تا همایون وقت نکنه دنبال ایراد بگرده😂

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😅😅😅

    ۶ ماه پیش
  • اسرا

    30

    ممنون عالیه 😘

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشی عزیزم.

    ۶ ماه پیش
  • Aa

    30

    👏👏👏🙏🌺

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😊😊😊😊🌺

    ۶ ماه پیش
  • رزا

    30

    فاطمه جون عالی مثل همیشه 🙏❤❤

    ۶ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    عالی نگاه قشنگ شماست.🥰🥰🥰🥰

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید