تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و چهل و هفتم :
از این تذکر ناگهانیاش طوری جا میخورم که برای لحظهای رشتهی کلام از دستم در میرود. گوشی را جلوی صورتم میآورم و نگاهی به صفحه میاندازم و دوباره کنار گوشم میبرمش. روی مبل مینشینم و زیر لب چشمی میگویم که بعید میدانم صدایش به گوش او رسیده باشد. چند ثانیه طول میکشد تا دوباره یادم بیفتد چه میخواستم بگویم.
- بله... عرض میکردم... امممم... من یه مدتیه استعفا دادم از شرکت. احت
مطالعهی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🤗🤗 عروسی و جشن و لیلی لیلی 🌺
۹ ماه پیشzahra
00امیدوارم صدرا فقط جذب زیبایی ظاهری آوا نشده باشه.
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
بعیده. چون صدرا با سمیر خیلی فرق داره. سطحی نگر نیست که با یک بار دیدن تصمیم به ازدواج گرفت. صدرا معیارهای خاص خودشو داره.
۹ ماه پیشAa
00عالی بود آفرین به نظم کاریش⚘
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
برقرار باشید🥰🌺
۹ ماه پیشفائزه سادات
۲۹ ساله 00سلام، من رمان های بسیاری خوندم ،رمان شما جزو رمان هایست ک قلم بسیار زیبایی دارد ،مخصوصا ک ب جزییات رمان بسیار دقت شده ،امیدوارم همیشه موفق باشید ،و ما رمان های بیشتری ازقلم شما بخونیم ،سپاس فراوان
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سلام دوست عزیز. محبت دارین.🌺 دو اثر جدیدترمون به زودی در قالب کتاب ارائه میشه. آخرین رمان هم در تلگرام در حال پارتگذاریه.🥰🥰🥰
۹ ماه پیشفائزه
۲۹ ساله 00سلام ، من رمان های زیادی خوندم ، رمان شما جزو رمان هایست ک قلم بسیار زیبایی دارد،در نوشتن رمان شما جزییات خیلی خوب بیان میکنید ،انشالله همیشه موفق باشید
۹ ماه پیش
Sahar
00مرسی از نویسنده ی عزیز انشالله زود تر اینا ازدواج کنند😂🤲🏻