پارت صد و چهل و پنجم :

پرونده‌ی سنگینی زیر دستش بود که با موفقیت آن را به سرانجام رسانده بود؛ باز هم یک شراکت دوستانه و بی‌حساب و کتاب که هم رفاقت را به انتها رسانده، هم کار طرفین را به دادگاه کشانده بود. راضی از نتیجه‌ی دادگاه و تسویه با موکلش به دفتر برمی‌گردد.
در این سه هفته که از عروسی می‌گذشت، فکرهایش را کرده و به این نتیجه رسیده بود که عمیقا دوست دارد آوا ضیایی را بشناسد و این فقط یک خوش آمدن ساده ن

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۷۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Io

    00

    خسته نباشید. چه زوجی بشن صدرا و آوا😁همایون بامزه بود اولش😂هلن خیلی دوست خوبیه و امیدوارم عاشق شدنو خوشبختیشو ببینم

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    به هم میان این دو تا بچه. دو تا آدم عاقل و متین. هلن و همایون هم که...😅

    ۹ ماه پیش
  • سیتا

    00

    صدار تلاشش رو برای رسیدن به آوا شروع کرد ببینیم اخرش چی میشه

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🤗🌺🌺🌺

    ۹ ماه پیش
  • Hadis

    ۲۱ ساله 00

    عالی بود نویسنده جان❤️ به به هلن و همایون چه زوج باحال و فانی بشن😂

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺🌺

    ۹ ماه پیش
  • Sahar

    10

    وااای حالا فکر کن همایون و دوست آوا هم به هم علاقمند بشن 😍🤲🏻

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    دو تا پر حرف شیطون🌺🌺

    ۹ ماه پیش
  • دلنیا

    10

    عالی💞 ممنون بابت پارت طولانی

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    خوش بشینه به نگاهتون❤️

    ۹ ماه پیش
  • Aa

    00

    سپاس🙏⚘

    ۹ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.