تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و چهل و یکم
زمان ارسال : ۱۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
چیزی از عروسی نفهمیده بود. حتی وقتهایی که نگاهش بند آوا نبود، حواسش حوالی او چرخیده بود. میتوانست وقار را هم به محسناتی که از او دیده بود اضافه کند و به خودش این حق را بدهد که آزادانه به او فکر کند و او را بشناسد. در طول مراسم یکی دو بار دیگر سر میزشان رفته و به بهانهی هم صحبتی با آراد و ایجاد صمیمیت دقایقی را کنارشان سپری کرده بود. آراد مرد خوش مشربی بود و کاملا معلوم بود اعتماد به نفس
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه ❤️
20آنقدر عالی بودکه تو کلمه نمگنجه 😘😍🤩