تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و سی و نهم :
- شناختید منو؟ آوام. دوست سپیده جان.
تا میشناسدم، با لبخندی وسیع سریع دستانش را باز میکند و مرا بغل میکند.
- الهی قربونت برم. خوش اومدی آوا جون. ببخش تو رو خدا. از صبح انقدر اینور اونور رفتم و استرس کشیدم، عقلم از کار افتاده.
- دور از جونتون. ایشالا که دختر گلتون عاقبت بخیر بشه. شما هم سایهتون بالای سرشون باشه که خوشبختیشون رو ببینید.
- من فدات بشم. خوش اومدی عزیزم. دس
مطالعهی این پارت حدودا ۹ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۸۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
🙏🏻🙏🏻🙏🏻💋
۱۹ ساعت پیشناشناس
00عالیه به جای جالب رسید
۶ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
😊😊🌺
۶ ماه پیشسیتا
00صدار پیش خودش اطراف کرد که آوا رو دوست داره
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
بزن دست قشنگه رو...🤗🤗🌺🌺
۹ ماه پیشاسرا
00صدراکه چندسال خانواده اش منتظرازدواجش به ازدواج باآوا راضی میشه
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
باید منتظر موند و دید.🥰🥰
۹ ماه پیشAa
10پس ی عروسی دیگه در پیش داریم ممنون برای قلم زیباتون🙏⚘⚘⚘
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
بله🤗🤗
۹ ماه پیشدلنیا
10بیصبرانه منتظر پارت بعدی هستم😍
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🤗🤗
۹ ماه پیش
لیلا
00خوبه