پارت صد و سی و سوم :

هفت سین کوچکی در خانه‌ی خودم چیده بودم اما برای تحویل سال می‌خواستم کنار خانواده‌ام باشم. مامان آراد و ریحانه را هم برای شام دعوت کرده بود و قرار بود همه کنار هم باشیم، اما آراد بعدا خبر داده بود که از آمدن منصرف شده‌اند و بعد از تحویل سال به ما خواهند پیوست. آذین بیشتر از همه از نبودن ریحانه خوشحال بود. هرچه به او می‌گفتم که ریحانه حق دارد اولین تحویل سال در خانه‌ی خودش را با آراد و دو

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۹۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دلنیا

    30

    عالی 💞هلن خیلی خوبه😁 کاش پارت صدرا زود تر برسه😂

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺🥰

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    10

    عالی ممنون 😘

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🥰

    ۱۰ ماه پیش
  • faeze

    10

    درجه یک👌

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🌺🌺🌺

    ۱۰ ماه پیش
  • سیتا

    00

    هلن خیلی باحاله 😁😁😁😁

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺🌺

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.