پارت صد و سی و یکم

زمان ارسال : ۲۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 7 دقیقه

دست‌هایم را بالای سرم می‌برم و کش و قوسی به ستون فقراتم می‌دهم. از صبح یک لحظه بی‌کار نمانده بودم. مشتری‌ها فکر می‌کردند اگر همان آخر سال برای کارشان مراجعه کنند، خیلی سریع می‌توانند بهترین طراح را پیدا کنند و بهترین کار را هم تحویل بگیرند. منصور امیری هم به هیچ ارباب رجوعی نه نمی‌گفت و فشار مضاعفی روی تک تک بچه‌ها بود. با قول جبران از همه خواسته بود این روزها بیشتر و سریعتر کار کنن

1474
477,190 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سیتا

    00

    مینو چرا این طوری رفتار میکنه چه ربطی به اوا داره خودش این همه بلا سر خودش آورده

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    10

    👏👏👏⚘

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    10

    مینوآواچطوردوست بودن آوای مدبرصبورمینوخودبین متکبر

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺ظاهرا فقط آوا دوست بوده نه مینو.

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید