تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و بیست و نهم :
بار چندمی بود که کار را رها میکرد و تمام روز را به تعقیب آوا میپرداخت. دوست داشت فرصت مناسبی پیدا کند تا با او حرف بزند. پیش از طلاق، آنقدر آوا داغ و عصبانی بود که نمیتوانست حرفهایش را کامل بزند. حالا هم که تحت اجبار پدرش، او را طلاق داده و مرغ از قفس پریده بود، چشم امیدش را به مدت زمان عده دوخته بود. میدانست آوا فرصت رجوع به او نمیدهد، وکیلش هم خاطرنشان کرده بود بعد از طلاق توافق
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۰ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۹۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
😁خیلی🌺
۶ ماه پیشfaeze
00عاااااالی👌
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🤗
۱۰ ماه پیشسیتا
00جفت شون دیوانه شدن رفت این کار های چیه دیگه
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سمیر خیلی به علاقهی آوا مطمئن و خیالش تخت بود.
۱۰ ماه پیشسارای
10مثل همیشه عالی بود،سمیر همیشه اشتباه کرده و هیچ موقعه قبول نمیکنه این واقعیت رو
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید🌺
۱۰ ماه پیشاسرا
00سمیرمینو عندآدمهای احمق که فکرمی کنن بی گناهن وآواگناهکارعالیه ممنون فاطمه بانو
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
چون خودشون رو پیش خودشون توجیه میکنن.🥰🌺🌺🌺🌺
۱۰ ماه پیشملیکا
30خیلی زیبا و عالی
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
عالی نگاه***شماست🌺
۱۰ ماه پیش
حنانه
00وااااای سمیر خیلی وقیحه