پارت صد و بیست و نهم

زمان ارسال : ۲۰۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

بار چندمی بود که کار را رها می‌کرد و تمام روز را به تعقیب آوا می‌پرداخت. دوست داشت فرصت مناسبی پیدا کند تا با او حرف بزند. پیش از طلاق، آنقدر آوا داغ و عصبانی بود که نمی‌توانست حرف‌هایش را کامل بزند. حالا هم که تحت اجبار پدرش، او را طلاق داده و مرغ از قفس پریده بود، چشم امیدش را به مدت زمان عده دوخته بود. می‌دانست آوا فرصت رجوع به او نمی‌دهد، وکیلش هم خاطرنشان کرده بود بعد از طلاق توافق

1474
477,150 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • حنانه

    00

    وااااای سمیر خیلی وقیحه

    ۴ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    😁خیلی🌺

    ۳ ماه پیش
  • faeze

    00

    عاااااالی👌

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🥰🥰🤗

    ۷ ماه پیش
  • سیتا

    00

    جفت شون دیوانه شدن رفت این کار های چیه دیگه

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    سمیر خیلی به علاقه‌ی آوا مطمئن و خیالش تخت بود.

    ۷ ماه پیش
  • سارای

    10

    مثل همیشه عالی بود،سمیر همیشه اشتباه کرده و هیچ موقعه قبول نمیکنه این واقعیت رو

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    زنده باشید🌺

    ۷ ماه پیش
  • اسرا

    00

    سمیرمینو عندآدمهای احمق که فکرمی کنن بی گناهن وآواگناهکارعالیه ممنون فاطمه بانو

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    چون خودشون رو پیش خودشون توجیه می‌کنن.🥰🌺🌺🌺🌺

    ۷ ماه پیش
  • ملیکا

    30

    خیلی زیبا و عالی

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    عالی نگاه***شماست🌺

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید