پارت پنجاه

زمان ارسال : ۲۷۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

طوبا با لب‌های لرزان خیره ماند به صورت در هم نازخاتون.
گفتم: جان به لبمان کردی دختر. چه شد؟ مردک غلامحسین چه گفت؟ عزت کجا رفت؟
نازخاتون انگار توان حرف زدن نداشت. انگار که خودش گناهکار باشد، شرم داشت به روی من و طوبا نگاه کند. آهسته گفت: راستش.‌.. چطور بگویم... مثل اینکه مست بود... ولی... حرف‌های زینت را تکرار کرد.
کمی طول کشید که آنچه را که شنیدم حلاجی کنم و بفهمم. طوبا هم مثل چوب خ

270
47,700 تعداد بازدید
293 تعداد نظر
59 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید