تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و بیست و هشتم
زمان ارسال : ۲۰۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه
وقتی در آینه نگاهی به خودم میاندازم، دلم نمیآید دوباره لباسهایم را دربیاروم. با هلن تماس میگیرم تا چرخی در مراکز خرید بزنیم. اما دل درد را بهانه کرده و آدرس کافهای را میدهد که همدیگر را آنجا ببینیم. بوتهای پاشنه بلندم را میپوشم و با فکر به خیابانی که کافه در آن قرار دارد از خیر بردن ماشین میگذرم. سیام بهمن ماه است و خیابانها از همین الان برای تکاپوی عید شلوغ و پیدا کردن
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید عزیزدلم. مهرتون پایدار.❤️❤️🥰🥰
۲ ماه پیشسیتا
00اهوووو باز امیر حسین آومد
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🌺🌺🌺
۷ ماه پیشاسرا
40حق باآواست قرارنیست حالاکه شکست خوردبرطرف امیرحسین عالیه خانم اصغری
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺🌺🥰
۷ ماه پیش
پرنیا
10چقد خوشحالم ک دارم تکمیل شده این رمان رو میخونم چقدجذتب و قشنگ ی سری مسائل رو بازگو کرده و از شخصیت آوا و امیرحسین بشدت خوشم میاد،قلمتون پایدار🌱👏