پارت صد و بیست و سوم :

بنا با نگاهی به مینو که پشت سر سمیر ایستاده از او دور می‌شود. مینو قدمی دیگر به سمیر نزدیک می‌شود. لحظه‌ای طول می‌کشد تا خودش را جمع و جور کند و به او سلام بدهد.
- سلام
سمیر شوکه به عقب می‌چرخد و با دیدن او اخم‌هایش به سرعت در هم می‌روند.
- اینجا چه غلطی می‌کنی؟ کی گفت بیای اینجا؟ مگه صدبار نگفتم دیگه نمی‌خوام ببینمت؟ حرف حالیت نمی‌شه تو؟
- اونی که حرف حالیش نمی‌شه توی

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۱۰ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۰۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    10

    بازهم می گم مینوعاشق نیست

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌👌🌺

    ۱۰ ماه پیش
  • آوا

    ۳۰ ساله 00

    سلام خسته نباشید نویسنده عزیزم اگه بخواهیم کامل رمان رو بخونیم پی دی اف رو کجا خریداری کنیم؟؟

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    در تلگرام به آیدی @...._.. پیام بدید.

    ۱۰ ماه پیش
  • سیتا

    00

    الان مینو میتونه هر کاری انجام میده شبیه کسی شده که آب از سرش گذشته

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌👌👌🌺

    ۱۰ ماه پیش
  • Aa

    20

    بخاطر عشق یکطرفه زندگی خودش ودوستشو بهم زد.ممنون عالی بود💐💐💐

    ۱۰ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌🌺🌺

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.