تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و بیست و چهارم :
امشب اولین شبی بود که قرار بود در خانهی جدیدم سر کنم. سه چهارماه ماندن در خانهی بابایوسف، بدعادتم کرده بود؛ در اتاقم با خیال راحت میخوابیدم. اما امشب فرق داشت. تا به خانهی جدید عادت کنم و از امنیتش خیالم راحت شود، باید احتیاط میکرم. جاکفشی کوچکی که کنار در است را پشت در ورودی میکشم و در را دوبار قفل میکنم. صاحبخانه قول داده بود تا زمان اسباب کشی او درب ضدسرقت تعبیه کند. اما روز
مطالعهی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۰۰ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
خوش بشینه به نگاهتون عزیزم.🌺🌺🥰
۱۰ ماه پیشسیتا
00اگه سمیر سر حرفی که زده بمونه مینو بیچاره میشه همین خونه از دستش میره
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰
۱۰ ماه پیشدلنیا
00مثل همیشه عالی💞
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید.🥰🥰
۱۰ ماه پیشAa
00عالی بود چه دوست وفاداری👏👏👏💐💐💐
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺
۱۰ ماه پیشاسرا
00تفاوت مینوباآواوهلن درهمینه
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
👌🌺
۱۰ ماه پیش
ناهید
۵۸ ساله 00داستان با وجود موضوع تکراری جذاب وپخته بود ومطمئن باشید اگر کتاب بود تا تمامش نمیکردم نمیبستمش موفق باشید عزیزم .🌹