پارت صد و بیست و دوم

زمان ارسال : ۲۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

بعد از این همه وقت هنوز اوضاع متشنج خانه به حالت عادی بازنگشته بود؛ خانه‌شان شبیه کشوری بود که تازه از جنگ فارغ گشته اما هنوز از ویرانی‌های حاصل از بمباران رها نشده است. سمیر و آقا یحیی هر دو باهم سرسنگین بودند؛ سمیر پدرش را در راحت طلاق دادن آوا مقصر می‌دانست. فکر می‌کرد اگر کارشان به درازا می‌کشید، آوا یا خسته و مجبور به بازگشت می‌شد، یا اینکه به مرور زمان نرم می‌شد و می‌توانست او

1474
476,768 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ناشناس

    00

    مینو چه پررو ووقیح هست

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌👌👌🌺

    ۳ ماه پیش
  • هاناخانوم

    ۲۰ ساله 00

    ای دادبی دادحالاپرتش نکنه از ساختمون نیمه کاره😯 نگین هم خیلی لجبازه هاپشت کارعجیبی تورسیدن به سمیر داره😠 واقعاً حسودآسوده نیست راست میگن...برای نویسنده 🌹😘😘🌹

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    👌🌺👌

    ۷ ماه پیش
  • سیتا

    10

    یعنی مینو همچنان داره راهی که شروع کرده رو ادامه میده

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    سرش به سنگ نخورده هنوز...

    ۷ ماه پیش
  • Aa

    00

    عالی بود👏🌸💐

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه اصغری | نویسنده رمان

    🌺🌺🙏🏻

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید