تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و بیست و دوم :
بعد از این همه وقت هنوز اوضاع متشنج خانه به حالت عادی بازنگشته بود؛ خانهشان شبیه کشوری بود که تازه از جنگ فارغ گشته اما هنوز از ویرانیهای حاصل از بمباران رها نشده است. سمیر و آقا یحیی هر دو باهم سرسنگین بودند؛ سمیر پدرش را در راحت طلاق دادن آوا مقصر میدانست. فکر میکرد اگر کارشان به درازا میکشید، آوا یا خسته و مجبور به بازگشت میشد، یا اینکه به مرور زمان نرم میشد و میتوانست او
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۰۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
👌👌👌🌺
۶ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 00ای دادبی دادحالاپرتش نکنه از ساختمون نیمه کاره😯 نگین هم خیلی لجبازه هاپشت کارعجیبی تورسیدن به سمیر داره😠 واقعاً حسودآسوده نیست راست میگن...برای نویسنده 🌹😘😘🌹
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
👌🌺👌
۱۰ ماه پیشسیتا
10یعنی مینو همچنان داره راهی که شروع کرده رو ادامه میده
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سرش به سنگ نخورده هنوز...
۱۰ ماه پیشAa
00عالی بود👏🌸💐
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺🙏🏻
۱۰ ماه پیش
ناشناس
00مینو چه پررو ووقیح هست