تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت صد و بیست و یکم :
تا همینجایش هم خیلی دیر کرده بود. هرکس دیگری جای این دختر بود حرفهای درشتی بارش میکرد. شهریار راست میگفت که این دختر واقعا آدم حسابیست. حالا بیشتر به برادرش حق میداد که برای کار با او مشتاق باشد. از دادگاه مستقیما به آدرسی که آوا فرستاده میرود. در راه ماشینش سر و صداهای عجیبی از خود درمیآورد. با تعجب ماشین را به کنار خیابان میکشاند و خاموشش میکند. دفعهی پیش که همایون ماش
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۳۰۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
😁😁
۴ ماه پیشفاطمه ❤️
10عالیه 🌹🌹🌟👏
۷ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
❤️❤️❤️❤️
۷ ماه پیشاسرا
10ممنون بابت پارت خیلی بلندطولانی
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🌺
۱۰ ماه پیشفائزه
10خیلی ممنون که این پارت طولانی بود
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰
۱۰ ماه پیشدلنیا
00ممنون بابت پارت طولانی 💙همه پارتا اینطوری باشه خیلی خوبه
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🌺
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🥰🥰🌺
۱۰ ماه پیشسیتا
00این چک باعث شد که صدار بفهمه آوا جدا شده تا راحت تر بهش فکر کنه
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
🌺🌺🥰
۱۰ ماه پیش
لیلی
00وای موردم ازخنده..زن مردم😆😆😆