پارت صد و بیست و هشتم

زمان ارسال : ۳۸ روز پیش

- یه بار دیگه بگی گاو یه جوری می‌زنمت بری با برف سال دیگه بیای!
صائب ابرویی بالا انداخت و خیلی جدی به سمتش برگشت.
- تو از این جرعتا داشتی الان از ترس یه تیکه استخون خودت و خیس نمی‌کردی.
محمد لبش رو گاز گرفت.
- بی‌ادب، زشته جلو خانوم! این روحه تو که روح نیستی.
یهو صدای باد اومد و ممد بدتر خودش و قهوه‌ای کرد.
محکم بازوی صائب و چسبید.
- بچه‌ها باور کنید من دارم صداهای م

627
138,301 تعداد بازدید
276 تعداد نظر
132 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید