قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت چهل و هفتم
زمان ارسال : ۲۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
نازخاتون
گل بود به سبزه نیز آراسته شد. همین مانده بود که اتهام قتل ماه منیر را هم به ما بزنند که زدند. قبل از اینکه ما سر جنازه ماه منیر برسیم، به شهربانی خبر داده بودند. کمی بعد از رسیدنمان آنها هم آمدند. عمه که هوش و حواس از دست داده بود. قند و گلاب به دهانش میریختیم، به هوش میآمد، میکوباند روی پاهایش و میگفت: تقصیر من است. بس که در این چند روز ماه منیر را نفرین کردم، آهم گرفت. د
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.