قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۲۸۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
لیلا
نمیدانستم این وسط دلم برای چه کسی بسوزد؟ برای عزت که از عصبانیت و غصه دیوانه شده بود؟ برای طوبا که به قول نازخاتون، با یک شیطنت بچگانه که اقتضای سنش بود، این طور گرفتار شده بود؟ برای نازخاتون که نمیفهمیدم چرا اینقدر خود را به آب و آتش میزند و برای هوویش تلاش میکند؟ برای محمد بیگناه که از چیزی خبر نداشت و از پدر دور شده بود؟ یا برای خودم که انگار زندگی نمیخواست روی خوش نش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.