پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۲۴۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 15 دقیقه

توی حیاط خانه همه به دور یکدیگر جمع شده بودند. گلشن اعصابش بهم ریخته بود. شب را تا خود صبح نخوابیده بود و حالا هم احساس می‌کرد سرش در حال ترکیدن است. هزاران بار با خودش تکرار کرده بود که فقط خدا می‌داند مرتضی کی آدم می‌شود! فرهاد دستش را روی شانه‌ی ا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.