پارت چهل و دوم :

از درون جاکفشی ،کفشم را خارج و بر روی زمین نشستم تا بندهای کتانی‌ام را ببندم.صدای برخورد واکر فرشته را شنیدم و گفت:
_بگو دخترم چیزی نیاز داری ؟
کفش فرشته را نیز از جاکفشی خارج و جلوی پایش قرار دادم .کمکش کردم :
_می‌خواستم بدونم لباس‌های داخل کمد …اوم.. می‌تونم بدونم ماله کیه ؟
همگام با هم به سمت درب اصلی خانه رفتیم.خنده‌ای که بر صدایش تأثیرگذاشته گفت:
_سایه ..سایه اگه

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۶۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.