ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت شانزده :
به طرف سفره اشاره کرد و گفت:
-بشینید لطفا. لازم نیست پا بشید.
خودش به آشپزخونه رفت. بعد چند دقیقه همراه پونه برگشتن. پونه همراه با سهتا چای و پندار با یک بشقاب پنیر و یک پیش دستی خیار و گوجه. خندهم گرفت. مگه خانا هم از ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هلیا
10رمان واقعا عالیه من ک عاشقش شدم خسته نباشی نویسنده🫂