پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۴۶ روز پیش



به طرف سفره اشاره کرد و گفت:

-بشینید لطفا. لازم نیست پا بشید.

خودش به آشپزخونه رفت. بعد چند دقیقه همراه پونه برگشتن. پونه همراه با سه‌تا چای و پندار با یک بشقاب پنیر و یک پیش دستی خیار و گوجه. خنده‌م گرفت. مگه خانا هم از ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید