ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت پانزده
زمان ارسال : ۳۰۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
به سمت اتاق رفتم و در رو بستم. پشت در به در تکیه دادم و حرف آخرش تو ذهنم رژه میرفت. یعنی برای اون سلامتی من مهم بود؟
این چی داره که تمام معادلات منو به هم میریزه؟ اگر انقدر خوبه چرا وضعیت روستاشون اینه؟
رو تخت نشستم. با یادآوری این که گوشی هم ندارم که به عزیز زنگ بزنم آهی کشیدم و دوباره رفتم بیرون. با صدای در پنداری که روی زمین چهار زانو نشسته بود و داشت رادیویی رو تعمیر
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Aa
10ممنون زیبا بود🙏💐
۱۰ ماه پیشحدیث
۱۸ ساله 20سلام شخصیت پندار برعکس بقیه رمانا متواضع و زیبا نقش افرینی شده، و اینکه اگه میشه پارتارو طولانی تر کنید واقعا کوتاهن
۱۰ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
حتما🌸🌸
۱۰ ماه پیشندا
۳۰ ساله 20ممنون فقط پارتهاکوتاه وزمان پارت گذاری دیر
۱۰ ماه پیشروژان کاردان | نویسنده رمان
عزیزم هر شب پارت گذاری داشتیم این هفته🌸
۱۰ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 10سلام ممنون از پارت جدیدلطفاکمی طولانی تر باشه آخه خیلی کوچولوعن شروع نکرده تمومه 🌹
۱۰ ماه پیش
Zarnaz
۱۹ ساله 10عالی بود مرسی ❤️من از پندار خان خیلی خوشم میاد خیلی مهربون ❤️و رمانت متفاوت تا الان هرچی رمان اربابی خوندم مرده تو قصر زندگی می کرد عاشق رعیت میشد ولی رمان تو واقعا متفاوت مرسی عزیزم ❤️❤️😘😘