پارت چهارده

زمان ارسال : ۲۹۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه


زل زده بودم به چشماش و پلک نمی‌زدم. حرارت دستش هم کم نمی‌شد.
یهو سینی رو کشید از دستم. این آدم نرمال نبود! قطعا دیوانه بود.
با دادی که پندار زده بود در خونه با شدت باز شد، کوهیار با قیافه‌ی خیلی عصبی و پونه با قیافه‌ای که لپای گنده‌ش قرمز شده بود داخل اومدن؛ یعنی بیرون انقدر سرد بود که لپ‌های پونه انقدر قرمز شدن؟
کوهیار به سمتمون اومد و دقیقا جلوی پندار وایساد، پونه هم ه

496
115,892 تعداد بازدید
355 تعداد نظر
81 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۱۹ ساله 21

    عالی بود مرسی 😘😘😘

    ۱۰ ماه پیش
  • ماهلین

    41

    سلام عالیه رمانتون فقط اگه میشه هرروز پارت بزارین ما و توکف نزارین

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.