پارت چهارده :


زل زده بودم به چشماش و پلک نمی‌زدم. حرارت دستش هم کم نمی‌شد.

یهو سینی رو کشید از دستم. این آدم نرمال نبود! قطعا دیوانه بود.

با دادی که پندار زده بود در خونه با شدت باز شد، کوهیار با قیافه‌ی خیلی عصبی و پونه با قیافه‌ای که لپای ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.