ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت چهارده :
زل زده بودم به چشماش و پلک نمیزدم. حرارت دستش هم کم نمیشد.
یهو سینی رو کشید از دستم. این آدم نرمال نبود! قطعا دیوانه بود.
با دادی که پندار زده بود در خونه با شدت باز شد، کوهیار با قیافهی خیلی عصبی و پونه با قیافهای که لپای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطی
00چه خان باحالی ..اینکه باید مثل روستایی ها زندگی کنه خیلی هم خوب..