مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت هشتم
زمان ارسال : ۲۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه
هوا دیگر خیلی سرد نبود و هر روزی که میگذشت نشانههای بهار بیشتر میشدند. حیاط عمارت خیلی بزرگ بود؛ پر از درختان کاج و یک قسمتی هم میوههای تابستانی. بوتههای گل توی یک ردیف مرتب به دور محوطههای چمن کاری شده، کاشته شده بودند. توی فصل سرما مثل همیشه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
امکان نداره کسی به اشک فرهاد واکنش نشون نده😩
۶ ماه پیشRoghayeh
00چون همیشه خوش خنده اس گریه کردنش عمیقا ناراحتم کرد
۶ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا چنین افرادی گریهشون خیلی تاثیر گذاره💔
۶ ماه پیشسکوت
01و منی که از اول رمان دررویای دژاوو تا مونالیزا پیمان رو خیلی بیشتر از فرهاد دوست میداشتم.شاید باورت نشه ولی همش فکر میکردم قراره رکب بزنی به همه و گلشن دوباره بره با پیمان انقدر ناراحت شدم براش،بچم💔
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعیت اینه که فرهاد همیشه هوای گلشن رو بیشتر از پیمان داشت و به خاطر همین گلشن پیشش موندگار شد و اینکه انقدر طرفدارای فرهاد در طول رمان زیاد بودن که این کاراکتر انرژی هم داشت😅
۳ ماه پیشف
00خ
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚
۳ ماه پیشShr
10زیباست
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚
۳ ماه پیشنهال
00واااای فرهاددددد چه بی ادب جذابی تو😂
۹ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چه میدونم والله... انقدر همهتون فرهاد رو دوست دارید که خودمم در عجب موندم 😂
۹ ماه پیشما
00از مردی ک به حجاب گیر بده بدم میاد😒
۹ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دقیقا منم خوشم نمیاد ولی معین افراطی نیست چون اگه بود قطعا عاشق فریال نمیشد هرگز😍
۹ ماه پیشنفس
00و منی ک پارت رو اشتباه باز کردم😩😂
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آخی😂
۱۰ ماه پیشایلما
00الهی یاد دژاوو افتادم😁واقعا ازاین همه پرروی فرهاد خوشم میاد کم ک نمیاره خوشبحال فریال همچین برادر پایه ی داره
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فرهاد خیلی شخصیت مکملی داره 😎💚💚کنار همه قشنگه این بشر😍
۱۰ ماه پیشآمینا
00آزاده جون نمیشه روزهای پارت گذاری رو بیشتر کنی .جمعه ها هم بیای.اخه چطوری یه هفته نیای🥲🥲
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا خودمم غصهام گرفته که روزهای جمعه پارت ندارم🥲دلیلیش هم اینه که مونالیزا با فشار بیشتری نسبت به دژاوو در حال تایپه و اگه جمعه رو نگه میداشتم میدونستم که از پسش بر نمیام💔
۱۰ ماه پیشهانیه
00ای بابا آزاده جون حالا نیاز بود گریه فرهاد و یادآوری کنی مارو حرص بدی😕😄 خیلی ام عالی💕
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
عهههه نمیدونستم هنوز یادتونه🙈آخرش که خیلی خوش به حالش شد🤗
۱۰ ماه پیشFatemeh
00از همه لحاظ خانواده فریال و معین زمین تا آسمون تفاوت دارن ولی وقتی همدیگه رو دوست داشته باشن این تفاوت دیده نمیشه و امیدوارم که براشون مشکلی پیش نیاد💖🌟
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا تفاوت هاشون خیلی زیاده💚حالا ما هرچقدر بگیم مهم خودشون دوتا هستن ولی متاسفانه همیشه خانواده ها هم تاثیرات خودشون رو میذارن
۱۰ ماه پیشآمینا
00اینکه عطا و فرهاد بی تربیت هستن درست ولی خوب بلدن باکلاس باشن تو هتل کار میکنن مبادی آداب هستن. حرف زدن فرهاد با قمرالملوک گاهی چقدر خوب بود.پس میتونن با معین راه بیان شایدم اونو هم بی تربیت کردن😂😂
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دقیقا به خاطر شغلشون هم که شده بلدن!خدا میدونه ببینم مظفریها روی معین تاثیر بذارن یا معین روی اونا... یا شایدم هیچکدام🤔
۱۰ ماه پیشZarnaz
۱۹ ساله 003-آره چون مشکلات فرهادم دیده و خانواده خودشم میشناسه 4-اگه بافرهاد منظورت فکر نکنم ولی اگه باعطا منظورت آره 😁آزاده جونم میشه عکس شخصیت معین بزاری🙏
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره قربونت عکس شخصیتها رو میذارم قطعا. رمان یکم جلو بره شخصیتها نقششون رو اجرا کنن بعد میذارم
۱۰ ماه پیشZarnaz
۱۹ ساله 001-به نظرم اختلاف سنی که درآن درسته زیاد ولی همین که هم دوست دارن همو درک میکنن این اختلاف رو میپوشونه2- شاید بعدن که ماهم زندگی کردن به مشکل بخورن چون هرکدومشون با یه عقیده بزرگ شدن شایدم نه همو درک
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا اختلافات مشکل سازه🥲💔حالا گذشته از این رمان ولی کلا اختلافات توی زندگی باهم به چشم میاد قطعا
۱۰ ماه پیشمنیر
00🥰
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
🫂
۱۰ ماه پیشاسرا
00سن ملاک نیست آرامش وجودت چه فکری چه احساسی اگه به اون برسیم درکنارشریک زندگی مهمه واینکه خوب فرهادازدژاوونظرش درموردمعین میدونیم وخانواده معین بنظرم نیم راضی نیم ناراضی😁
۱۰ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فرهاد توی دژاوو معین رو اصلا نمیشناخت اینجا هم هنوز نشناخته(پارتهای بعد میفهمه بالاخره) نظرش رو همینجوری یه چیزی گفت...فرهاد کلا هیچ مردی رو جز خودش قبول نداره😂
۱۰ ماه پیش
Roghayeh
00گلشن نامرد بچم وگریه انداخت😬