پارت سی و نهم :

سرم را بالا و پایین کرده و گفتم:
_دقیقا ولی من به دکترم شک کرده بودم!.من هیچ نیازی به شوک نداشتم و از طرفی ایمان هم به ملاقاتم نمی‌یومد.مجبور شدم به منشی شرکتی که ایمان کار می‌کرد، زنگ بزنم. منشی که بهم تسلیت گفت فهمیدم واقعیت چیه به هر شیوه‌ای که بود خودمو مرخص کردم.رفتم خونه و از داخل لب‌تاب و موبایلم متوجه اون وکالت نامه شدم.به دفترخونه رفتم و با تهدید به شکایت وکالت نامه رو باطل ک

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۶۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.