پارت نوزده :

شاید نمی‌خواست خواهرش ما رو با هم ببینه اما دلیلش رو نمیفهمیدم. میزم رو با فکری مشغول مرتب کردم و با برداشتن کیفم که به صندلی آویزون بود مطب رو ترک کردم. با قدم هایی بلند خودمو به سر خیابون رسوندم.


دنبال ماشین چکاد گشتم که دیدمش. تو م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.