دیار آشوب به قلم سیده نرجس کشاورزی و دیبا کاف
پارت هشتم :
_از مفت خوری خوشم نمیاد... اگه نمیخوایش بده صدقه... حساب بی حساب... عزت زیاد.
خواستم از مغازه بیرون برم اما با جمله اش از حرکت ایستادم.
_اگه بری بازم در به در یه جا میشی بدتر از کافه روشنا... نرو... به فکر آینده خودت و خانواده ات باش.< ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما