پارت نهم :

من هم خجالت زده پشت سرش رفتم و کنارش قرار گرفتم. دختر از جاش بلند شده بود و داشت با چکاد خوش و بش میکرد. از زیر فرم سفیدش شکم برجسته اش زیادی توی چشم بود. چکاد به میز لم داد و با صمیمیت گفت:

_انگار تو اینجایی... مگه نرفته بودی؟

دختره نی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.