اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هشتاد و نهم :
که راه گریزی از آن نداشت.
همچنان که ماه صنم، دردمندانه و با وسواس تمام به کنج نفرین شده ی پستوی خانه مشغول بود، در باز شد و نور زیادی داخل دوید. قلب ماه صنم از جا کنده شد. آشفته سرش را بلند کرد و با هیبت کریه نظام، میان در مواجه شد. همچنان آن لبخند زهرآلود به لبش بود و پیروزی در نگاهش. دستهای ماه صنم افتاد. رحمت از پشت نظام کنار رفت و نظام با قدرت زیاد قدم به پستو گذاشت.
ماه صنم آمد