اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هشتاد و هشتم :
بعد از آن دیگر مهم نبود که ثریا چه می گفت. طاهر داشت بچه دار می شد. شیرین کمی حالش خراب بود و عموی ثریا تصمیم داشت برای مدتی دخترش را به ایران باز گرداند تا در کنار خانواده و زیر نظر مادرش دوران سخت بارداری را سپری کند. ثریا از حمایت های خانواده ی شیرین می گفت و ماه صنم در رویای خودش سر می کرد. حال قاسم خوب بود. و چه شادی و سروری از این بالاتر. ثریا آن روز خوب تاریخی کنارش ماند و ماه صنم بعد از