پارت هشتاد و هشتم :

بعد از آن دیگر مهم نبود که ثریا چه می گفت. طاهر داشت بچه دار می شد. شیرین کمی حالش خراب بود و عموی ثریا تصمیم داشت برای مدتی دخترش را به ایران باز گرداند تا در کنار خانواده و زیر نظر مادرش دوران سخت بارداری را سپری کند. ثریا از حمایت های خانواده ی شیرین می گفت و ماه صنم در رویای خودش سر می کرد. حال قاسم خوب بود. و چه شادی و سروری از این بالاتر. ثریا آن روز خوب تاریخی کنارش ماند و ماه صنم بعد از

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.