پارت نود :

به فداکاری ماه صنم بود تا در غربت زنده به گور نشود.

خانه همان خانه بود و آدمهایش همان آدمها! ماه صنم سفت و سخت بقچه ی لباس هایش را در آغوش کشید و وسط حیاط، رو بنده اش را بالا زد. اشرف صدای گام های نظام را شنید و هراسان از داخل مطبخ بیرون زد. ماه صنم ولی نگاهش نکرد. حتی ندیده هم می توانست تلخی زهر نگاه او را حس کند. مولود اما بازهم پای پنجره بود و از نگاهش تاسف می بارید. ماه صنم به روی مو

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۴۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.