پارت هشتاد

زمان ارسال : ۲۵۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

_ بریم!

تاکید شهاب دریا را وادار کرد نگاه از چشمان ترسیده و ملتمس رامین بگیرد و دنبال مرد جوان سرازیر شود. قدم برمیداشت. اما لرزان و بی تعادل! هر آن احتمال میداد زانوهایش بلرزد و سقوط کند. وارد ساختمان که شدند عصمت به استقبالشان آمد. نگران بود ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید