پارت هفتاد و نهم :

رحمت همچنان او را عروس نظام می دید. پس حرف و خواسته ی ماه صنم برایش دیناری نمی ارزید‌.
ماه صنم گوشه ی اتاق سرش را روی زانو گذاشت و به حال خودش تاسف خورد. نمی فهمید چه بر سر رحمت آمده که اینچنین دخترش را نادیده می گیرد.‌ مگر این مرد همانی نبود که خاتون می گفت دخترش را دوست دارد؟ همانی که به ماه صنم گفته بود کمی تحمل کند تا رحمت با یک دلیل محکم از آن خانه نجاتش دهد؟ پس چرا قول و قسم هایش را

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    عجب اونی که فراکردهوشیاربودیانه؟ممنون عالیه😘

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.