اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هفتاد و ششم :
_ اولین خرجی که اومد دستم رفتم نجاری اوس عزیز، اینو گرفتم.
برگشت. نگاه مهربانی به ماه صنم انداخت و گفت:
_ نظام دیر به دیر خرجی میده. باید پس انداز می کردم. ولی دیدم هیچی مثل حفظ آبروم نیست.
ماه صنم آب دهانش را به سختی فرو برد و بی ربط به حرف او لب زد:
_ به خاطر تو نرفتم.
لبخند مولود عمیق تر شد. ماه صنم گفت:
_ تو خونه تنها بودی. اگه توام با نظام می رفتی من الان خونه ی آقام، تو ب