پارت هفتاد و چهارم :

دریا نفس پری از اکسیژن موجود در هوا گرفت و در ادامه گفت:
_ نمیدونم این حس از کجا میاد. شایدم خیال پردازی یک دختر احساساتی باشه. ولی..
نگاهش را به نرمی تا نگاه مشتاق ماه صنم بالا کشید و گفت:
_ خیلی به چشمم آشنایید عمه صنم!
رنگ نگاه ماه صنم بلافاصله تغییر کرد. دریا بی توجه به حال او گفت:
_ انگار یه جایی، یه زمانی، تو زندگیم، تو گذشتم حضور داشتین. زمان و مکانش نمی دونم. ولی نوع حر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.