تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۲۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
روزی نبود که حرف هادی و سمانه نباشد. پسرها مخالف بازگشت سمانه بودند، سعیده خانم اعتقاد داشت باید خانهای به نام سمانه شود تا اگر باز هم هادی پایش را کج گذاشت، سمانه ضرر نکرده باشد. خود سمانه تنها برایش مهم بود که از دخترش جدا نشود و بابا یحیی معتقد بود باید گذشته را دور بریزند، چون پای یک بچه درمیان است و هادی با ریاضتی که در این مدت کشیده، نشان داده که حق یک فرصت دوباره را دارد.
طولی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
نوش نگاهتون.🌺🌺
۵ ماه پیشزهرا
۲۵ ساله 00رمان بسیار عالیه،ممنونم نویسنده توانمند...امیدوارم آوا کار سمانه رو نکنه و همه چیز رو در زمان حال به آراد بگه و زودتر از سمیر جدا شه توروخدا زمان حال رو بیشتر کن نویسنده جان
۹ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سلام عزیزم. خوش بشینه به نگاهتون.قطعا شخصیت و شرایط سمانه با آوا فرق داره. پس تصمیماتشون هم ممکنه متفاوت باشه.🌸🌸
۹ ماه پیش
Sadaf
00تا حالا که خواندم عالی بود