طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت پنجاه و ششم
زمان ارسال : ۱۲۶۵ روز پیش
حینی که پرهام و رهام شمارههای یکدیگر را در گوشیهایشان ذخیره میکردند، مهدخت سمت خانهی مطهره رفت. صدای نازک و کودکانهی لنا در خانه به گوش میرسید که با مطهره حرف میزند.
- او...م، بهبه چه بوی غذایی هم میاد خونتون؛ خاله اسمت چیه؟
مطهره درب توالت را برای دختربچه باز
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
بنده خدا
۱۹ ساله 50خیلی عالیه رماناش ❤️❤️❤️❤️❤️
۴ سال پیشSahar
۱۵ ساله 91گلم منظور از خونه یار مطهره اس فک کنم که پرهامم خوشش نمی یاد ازش واینکه کاش پرهام ومهدخت عاشق هم بشن
۴ سال پیشنفس
29نه رهام واسع مهدخت بهتره
۴ سال پیشنرگس
51پرهام و مهدخت عاشق هم بشننن🤩
۴ سال پیش*^*^*
۱۶ ساله 130نه بابا رهام عاشق مطهره شده اگه دقت کنید
۴ سال پیششکیبا
120سلام نویسنده جان وقتی گفتن عکس های شخصیتا رو بزارید شما گفتین ب خاطر اینکه همش بحث می کنن نمیزارید ولی خب می دونین اینطوری از جذابیت رمانتون هم کم شده وقتی ک عکس باشه من بهتر می تونم درک کنم.لطفا بزار
۴ سال پیشFtmh
100خداکنه با رهام ازدواج نکنه خیلی بد میشه😐 کاش با پرهام ازدواج کنه راستی رهام چند سالشه؟!
۴ سال پیشSARA
131اولا رهام سن بالایی داره و خودش از مطهره خوشش اومده. ولی من فکر می کنم پرهام و مهدخت بهم نمی رسن
۴ سال پیش
چی بگم
50خب مثل اینکه پرهام از قبل سیگنالاش***اینکه آقای یزدانی قراره بشه شوهر ننش رو گرفته😂😂 آقای یزدانی عاشق مطهره خانم شده