پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۶۶ روز پیش

آهنگ ملایم و عاشقانه‌ای در فضای ماشین پخش شده بود؛ نسیم تکیه به صندلی زده و با حلقه‌ی دستش ور می‌رفت که گرمای دست سپهر او را از فکر و خیال بیرون کشید. سپهر حینی که با یک دست فرمان را نگه داشته بود، دست نسیم را به گرمی فشرد و با لبخند گفت:« همیشه اینقدر ساکت و کم‌حرفی؟»
نسیم ب
1393
277,737 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دلارام

    ۱۵ ساله 00

    سس ماس🙄💔💔😐

    ۳ سال پیش
  • نرگس

    10

    زن و بچه داره ک😐💔

    ۴ سال پیش
  • سلن

    30

    اوووههه 😯😕داره جالب میشه، خوشمان امد 😁😂❤️

    ۴ سال پیش
  • نفس

    105

    من فک میکردم رهام عاشق مهدخت میشه 😑

    ۴ سال پیش
  • لیلی

    ۱۷ ساله 111

    به نظرم از مطهره خوشش بیاد

    ۴ سال پیش
  • الناز

    ۱۶ ساله 103

    من فک میکردم رهام عاشق مهدخت میشه نگو رهام زن و بچه داره😐💔

    ۴ سال پیش
  • .

    70

    مهدخت بیچاره🙁

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید