پارت هفتاد و هفتم

زمان ارسال : ۲۴۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

خوب چهره‌ی تک‌تکشان را برانداز کرد. ظاهرشان که آدم حسابی می‌آمد، اما از باطنشان فقط خدا خبر داشت.

در همین حین رهی به همراه زنی جوان از قسمت ورودی ساختمان بیرون آمد و خنده‌کنان سمت او روانه شد.

صبرا خودش را جمع و جور کرد و به چهره‌‌اش حا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید