قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت هفتاد و ششم :
و حالا این صبرا بود که خودش را سرزنش میکرد. آیا شکستن قلب مادری که دیگری را به پسر خود ترجیح میداد از انسانیت به دور نبود.
***
_آمادهای؟
ترس و دلهرهاش را پشت لبخند ساختگیش پنهان کرد و پلک بر هم گذاشت.
هم چیز از قبل برایش دیکته شده بود. میبد و کلهر و یاسین دور روز وقت صرف کرده بودند تا او را کاملا برای انجام شرط رهی آماده کنند. همهی حرفها، حرکات و عکسالعملهایش