پارت هفتاد و پنجم

زمان ارسال : ۲۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

_ دوتا جوون بلاتکلیف نشستین واسه خودتون بریدین و دوختین. شما فراموشکارید منکه یادم نرفته پدر و مادر این بچه چطوری دخترشون سپردن به من.

لب‌های صبرا تکان بی‌ثمری خورد. زهرا اما نظری سمتش انداخت و پرسید:

_ یه کلام، تو پسر منو می‌خوای؟

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید